بهشت نیاز

ساخت وبلاگ
بزرگان پوزخند بر لب، با انگشتان اشاره به مریم خطاب کردند:

 ای مریم! مادر تو زنی درستکار بود تو چرا چنین خطایی مرتکب شدی؟

مریم مأمور به روزه ی سکوت است

گویا خدا چنین می خواهد.

ای مسیح من!

حرفی بزن

که مریم با این روزه ی سکوت، توان مقابله با این قوم را ندارد

معجزه کن

آواز عشق سرده

و زنده کن مریم را با دم مسیحاییت

که شنیده می شود صدای مرگ

اگر به موقع لب نگشایی

ظهور کن منتظرت هستم

ظهور کن منتظرت هستم

بهشت نیاز...
ما را در سایت بهشت نیاز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 136 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 14:21

"در آغاز جهان آبی نبود
تو در آن نگریستی
و آسمان،
ابرش را بارانید
و دریا،
طوفانش آرامید
چشمانت را از من مگیر
تا اندوهم را بگریم"

دکتر سید ضیا موحد.

چند وقت پیش فیلم "خاک آشنا" رو دیدم به کارگردانی بهمن فرمان آرا که به نظرم فیلم جالبی بود در یکی از صحنه ها این شعر  توسط یکی از شخصیتهای فیلم خونده شد که خوشم اومد. اینجا گذاشتم که در خاطرم بمونه. اما توی فیلم جمله ی اول به جای واژه ی جهان آسمان رو آورده بود در هردو صورتش قشنگه.

بهشت نیاز...
ما را در سایت بهشت نیاز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 149 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 14:21

" تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه‌ها جاری استچگونه عکس تو در برق شیشه‌ها پیداستچگونه جای تو در جان زندگی سبز استهنوز پنجره باز استتو از بلندی ایوان به باغ می‌نگریدرخت‌ها و چمن‌ها و شمعدانی‌هابه آن ترنم شیرین به آن تبسم مهربه آن نگاه پر از آفتاب می‌نگرندتمام گنجشکانکه درنبودن تومرا به باد ملامت گرفته‌اندترا به نام صدا می‌کنندهنوز نقش ترا از فراز گنبد کاجکنار باغچهزیر درخت‌ها لب حوضدرون آینه‌ی پاک آب می‌نگرندتو نیستی که ببینی چگونه پیچیده استطنین شعر تو نگاه تو در ترانه‌ی منتو نیستی که ببینی چگونه می‌گرددنسیم روح تو در باغ بی‌جوانه‌ی منچه نیمه شب‌ها کز پاره‌های ابر سپیدبه روی لوح سپهرترا چنان‌که دلم خواسته است ساخته‌امچه نیمه شب‌ها وقتی که ابر بازیگرهزار چهره به هر لحظه می‌کند تصویربه چشم هم‌زدنیمیان آن همه صورت ترا شناخته‌امبه خواب می‌ماندتنها به خواب می‌ماندچراغ، آینه، دیوار بی تو غمگینندتو نیستی که ببینیچگونه با دیواربه مهربانی یک دوست از تو می‌گویمتو نیستی که ببینی چگونه از دیوارجواب می‌شنومتو نیستی که ببینی چگونه دور از توبه روی هرچه دراین خانه ستغبار سربی اندوه، بال گسترده استتو نیستی که ببینی دل رمیده‌ی منبه‌جز تو یاد همه چیز را رها کرده استغروب‌های غریبدر این رواق نیازپرنده‌ی ساکت و غمگینستاره‌ی بیمار استدو چشم خسته‌ی مندر این امید عبثدو شمع سوخته جان همیشه بیدار ا بهشت نیاز...
ما را در سایت بهشت نیاز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 143 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 14:21

1393.12.5 سه شنبه ساعت13

1396.07.1 شنبه ساعت15

دو تاریخی که رهایی بخشه از یک طرف  و شروع و ادامه ی راه از طرف دیگه

الهی مسیر همه بخیر ختم بشه  

بهشت نیاز...
ما را در سایت بهشت نیاز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 138 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 14:21

تو را دوست دارمکه خاطرت عزیز است برای دلم تو را دوست دارم                                                                              که با تو رنگین کمان است سیاه و سفید درونم                                     تو را که عشق و محبتت ریشه دوانده در تمام وجودم  ای که دوستت دارمعشق را محبت رادوستی رالبخند را به خاطر تو دوست دارمدوستت دارم را هم به خاطر تو دوست دارم ...................................................................... محرمی نزدیک بود تو بر من حرام شوی و محروم شوم از دیدن روی ماهت اما همین ماه خود ضامن دیدن ماه شد بهشت نیاز...
ما را در سایت بهشت نیاز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 145 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 14:21

"دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است

میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است"

سلمان هراتی

بهشت نیاز...
ما را در سایت بهشت نیاز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 134 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 14:21

هر جامعه ای کرمهای خود را دارد و میسازد، آفتاب سعادت از مشرق جامعه ای طلوع میکند که کرمهای کتاب شبتابش بسیار باشند و بسیارتر شوند. کرمهای کتاب از پیله های جامعه فرصت پروانه شدن میسازند... کارل اشپتس وِگ (Carl Spitzweg) (1885-1808) نقاش آلمانی در سال 1852 اثری خلق کرد که نه تنها الگوی طرح برخی از نقاشان در دوره های بعد از خود، همچون نورمن راکول امریکایی گردید، که به نوعی پویش فکری و انگیزه¬ی مطالعاتی نیز دامن زد. این اثر که مشهورترین اثر کارل اشپتس_وگ است، کرمِ کتاب (به آلمانی: Der Bücherwurm) نام دارد. 75 سال بعد، در سال 1926 نورمن راکوِل (Norman Rockwell) (1987-1894) با تأسی به اشپتس¬وِگ و تأثیر از نقاشیِ کرمِ کتاب وی اثر خود را با نام (The Bookworm) متناسب با زمینه و زمانه اش خلق کرد.طبیعتا بین کار اشپتس¬وِگ و راکوِل تفاوت های بسیاری وجود دارد (جدای از تکنیک و سبک) اما در میان آن دو شباهت هایی وجود دارد که آنها را قابل مقایسه می¬کند. شباهت آنها در شکل و عنوانشان است. هردو محو مطالعه کتابی هستند زیر بازوان-شان کتاب جا داده اند.کرمِ کتاب آلمانی درون کتابخانه شخصی روی چهارپایه مقابل کتابها ایستاده و مشغول مطالعه ی تورقی ه کتابهاست. کرم کتاب اشپیتس¬وِگ با نوع پوشش و لباسی که به تن دارد یک شهرنشین آلمانی است به نقلِ سامویل کوهن*؛ بسیار با وجوه بورژوایی کارهای اشپتس¬وِگ متناسب است جزی بهشت نیاز...
ما را در سایت بهشت نیاز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 130 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 14:21